دیشب در حینی که توی باغ RPA نشسته بودم باهاش و کمی از عرقی که مونده بود خوردیم و گرم شدیم، گزینه ازدواج میداد بهم و بعد خیلی جدی میگفت بیا برو KKH رو بگیر. کلی دلیل آورد و منطقی حرف زد و توی راه برگشت هم حرف میزد. هوا هوای شمال بود و منم توی همون حال کلی فکر کردم به حرفاش. هنوزم دارم فکر میکنم. نمیدونم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جویندگان طلا 09102191330 | 09102181088 Joshua فصل باران وبلاگ دانشجویان حسین حسینی سايت رسمي رسيور discovery قیمت سیسمونی نوزاد بهترینها باغِبان رزرو تاکسی به تمام نقاط ایران